قصه هنگامه یوسفی: از تراز ۵۰۰۰ به پزشکی همدان

امروز می‌خوام براتون قصه یکی از دانش‌آموزای خفن و جنگنده‌مون رو تعریف کنم. قصه‌ای که به همه‌مون ثابت می‌کنه اگه واقعاً بخوایم، هر کاری شدنیه! این قصه، داستان هنگامه یوسفی خودمونه؛ دانش‌آموز دبیرستان فرزانگان ساوه که الان روپوش سفید پزشکی دانشگاه همدان رو تنشه.

هنگامه یوسفی دانشجوی پزشکی همدان به همراه مشاور کنکور محمدحسین جدیدی نژاد

می‌خوام بدونین وقتی خبر قبولیش رو شنیدم، جدی می‌گم، چشمام پر از اشک شد و دلم از خوشحالی لرزید. نه فقط برای یه قبولی ساده، بلکه برای اینکه نتیجه جنگیدن دختری رو می‌دیدم که بارها زمین خورد، ناامید شد، ولی هر بار قوی‌تر از قبل بلند شد و ادامه داد. این مقاله هم هدیه به خودشه، هم یه تلنگر برای شماهایی که وسط این مسیر سخت هستین.

از کجا شروع شد؟ یه دانش‌آموز مثل شما!

قصه ما و هنگامه از پایه دهم تو کارگاه‌های مدرسه شروع شد، اما استارت جدی کارمون از تیرماه سال یازدهم تو مرکز مشاوره جدیدی نژاد خورد. مسیری که دو سال کامل طول کشید. اگه فکر می‌کنین هنگامه از روز اول تراز ۷۰۰۰ می‌زد، سخت در اشتباهین! کارنامه آزمون‌هاش مثل نمودار ضربان قلب بود؛ یه روزایی تراز ۵۰۰۰ و خورده‌ای رو می‌دید و حالش گرفته می‌شد، یه روزایی هم تا نزدیک ۶۹۰۰ می‌رفت و بهمون نشون می‌داد که چه پتانسیلی داره. پس چی شد که این نمودار نوسانی، آخرش به قله پزشکی رسید؟

کارنامه کنکور رتبه برتر تجربی و قبولی پزشکی همدان

۳ تا رمز موفقیت هنگامه که باید تو دفترتون بنویسین!

۱. حرف‌گوش‌کن بود و کارش رو درست انجام می‌داد!

بچه‌ها، شاید باورتون نشه ولی مهم‌ترین ویژگی هنگامه همین بود: آموزش‌پذیری. یعنی چی؟ یعنی وقتی یه راهی رو بهش نشون می‌دادیم، با جون و دل قبول می‌کرد و دقیقاً همون رو اجرا می‌کرد. گزارش کاراش رو که می‌دیدم کیف می‌کردم. یه روزایی ساعت مطالعه‌اش از ۱۰ ساعت می‌زد بالا و تو دوره‌های اوجش، راحت ۱۲ ساعت مفید درس می‌خوند. این یعنی به راهی که داشتیم با هم می‌رفتیم، اعتماد کامل داشت و همین، کار رو برای رسیدن به هدف راحت می‌کرد.

۲. مثل یه دونده ماراتن بود، نه یه دونده سرعت!

دومین رمز موفقیتش استمرار بود. برای هنگامه فرقی نداشت حالش خوبه یا بد، رو مود هست یا نه. اون کارش رو هر روز انجام می‌داد. تو روزایی که پر از انرژی بود، می‌ترکوند و تو روزایی که خسته و بی‌حوصله بود هم، حداقل‌های برنامه‌اش رو اجرا می‌کرد. هرگز اجازه نداد که روند درست درس خوندنش متوقف بشه. کنکور یه ماراتنه بچه‌ها، کسی برنده می‌شه که تا خط پایان با یه سرعت معقول بدوه، نه کسی که اولش تند می‌ره و وسط راه کم میاره.

برنامه کلاس های مشاوره دانشجوی پزشکی همدان

۳. از اشتباهاتش پله می‌ساخت برای بالا رفتن!

و اما راز سوم! هنگامه یه استاد به تمام معنا در تحلیل آزمون بود. می‌دونست که آزمون دادنِ خالی، هیچ فایده‌ای نداره. حتی وقتی یهو ترازش می‌شد ۵۰۰۰ و خورده‌ای، به جای غصه خوردن و زانوی غم بغل گرفتن، سریع دفتر تحلیلش رو باز می‌کرد و می‌گفت: «خب، بریم ببینیم کجای کار رو اشتباه زدم». هر اشتباهش، یه چراغ راهنما می‌شد برای آزمون بعدی و همین باعث شد که پله پله رشد کنه.

ضربه نهایی: ترکوندن تو دوران جمع‌بندی!

به نظر من، نقطه اوج هنرنمایی هنگامه، تو دوران جمع‌بندی بود. دوران عید و ماه‌های آخر، یعنی همون وقتی که خیلیا خسته می‌شن و شل می‌کنن، هنگامه تازه موتورش رو گرم کرده بود! اون دوران رو اونقدر هوشمندانه و با برنامه مدیریت کرد که تمام زحمات دو ساله‌اش به بهترین شکل ممکن به نتیجه نشست. این دوران، حکم ضربه نهایی رو داشت و هنگامه این ضربه رو محکم و دقیق زد!

انتخاب رشته: مهندسی کردن یه مسیر!

یه رتبه خوب، بدون یه انتخاب رشته درست، مثل یه ماشین خوب بدون راننده است! هنگامه تو این مرحله هم سنگ تموم گذاشت. کلی وقت گذاشت و با وسواس و دقتی که همیشه ازش سراغ داشتم، تمام نکاتی که بهش گفته بودیم رو رعایت کرد. ما تو مرکز همیشه میگیم انتخاب رشته باید دستی و با فکر باشه، و نتیجه این دقت و وسواس، شد قبولی تو رشته پزشکی دانشگاه همدان. یه نگاه به درصد بالای زیست‌شناسی و درصد خوب زمین‌شناسی تو کارنامه‌اش بندازین تا بفهمین چقدر این انتخاب هوشمندانه بوده.

و اما داستان شیرین “نون قندی”!

یه خاطره خیلی باحال و شیرین از هنگامه دارم که باید براتون تعریف کنم. یک سال قبل از کنکورش، یعنی زمانی که نتایج کنکور ۱۴۰۳ داشت میومد، بهم پیام داد و قول داد که اگه سال دیگه پزشکی قبول بشه، یه ظرف گنده “نون قندی” برام میاره.

حدس بزنین چی شد؟ روز جشن رتبه‌های برتر فرزانگان، هنگامه با یه ظرف خیلی بزرگ نون قندی پیداش شد! قولش رو فراموش نکرده بود. (یه راز رو درگوشی بهتون بگم: من هیچکدوم از اون نون قندی‌های خوشمزه رو به همکارا ندادم و همه‌شو خودم خوردم! 😂). اون شیرینی، خوشمزه‌ترین شیرینی‌ای بود که خوردم، چون طعم تلاش، تعهد و رسیدن به آرزو رو می‌داد.

چند کلمه با خودِ هنگامه

هنگامه جان، این چند خط آخر رو برای خودت می‌نویسم. موفقیت تو، بیشتر از هر چیزی، یه چیز رو به من ثابت کرد: راه درست و علمی، همیشه جواب می‌ده. وقتی یکی مثل تو با این همه تلاش، جلوی سختی‌های راه کم نمیاره و تا آخرش می‌جنگه، قطعاً به اون چیزی که لیاقتشه می‌رسه. من شاهد تمام لحظه‌های سخت و آسون این مسیرت بودم و از ته دلم بهت افتخار می‌کنم. همیشه بدرخشی دختر پرتلاش!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

You May Like